تفسیر
صفحات: 1· 2
صفحات: 1· 2
{{وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا ۚ وَكَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ}}
و چون یوسف به سن رشد و کمال رسید او را مقام حکمت و نبوت (یا مسند حکمفرمایی) و مقام دانش عطا کردیم و این چنین ما نکوکاران عالم را پاداش میبخشیم.
در قران کریم زیاد با اصطلاح {{کذلک}} مواجه میشویم
به این معنا که اگر چیزی گفتیم واسه توهم همین است
یعنی اگر یوسف خودش را از شهوت نگه داشت و به او تعبیر خواب اموختیم تونیز اگر خودت را از خواهش های نفسانی نگه داشتی به تو نیز عنایت خواهد شد.
یا اگر یوسف را با {سبحانک انی کنت من الظالمین }نجات دادیم تو نیز اگر استغفار کنی از مشکلات نجات خواهیم داد
خداوند همواره سنت های از پیش تععین شده وتغییر ناپذیری داردکه انها را بهانه اکرام ونوازش بندگانش قرار داده
اگر انسان طبق ان سنت ها قدم برداردمحال است که در زندگی به بن بست وناامیدی برسد
این سنت ها پیش از عمل کردن به عمل نکردن منوط هستند
انفاق شکرانه نعماتی است که خداوند به ما بخشیده
گاها فکر میکنیم فقط باید وقتی انفاق کنیم که خودمون نیاز نداشته باشیم
اما انفاق خوبه به گونه ای باشه که حس کنی چیزی ازت کم شده
یعنی چیزی روکه بخشیدی بدرد نخور نبوده که داشته باشی یا ببخشی برات فرق نکنه
خراب وناپاک نبوده بلکه از چیزی وبه مقداری بوده که حس کردی ازت کم شده. دوستداشتی ومی تونستی با اون نیازی از نیازهای خودت رو برطرف کنی
اصل انفاق یعنی کندن از تعلقات.یعنی تقویت روحیه تعاون ونوع دوستی
قطعا خداوند جبران میکنه برامون اونم چند برابر
این آیه درباره هشام بن مغیرة المخزومى نازل شده موقعى که ضررى یا شرّى و مکروهى به او میرسید، خدا را براى رفع آن نکبات و شرور میخواند و دیگرى را نمى خواند ولى وقتى که خداوند بدى ها را از او دور میکرد مانند کسى بود که به خدائى اعتقاد نداشت و خداشناسى و خداپرستى از او زائل مى گشت.
وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَنْ لَمْ يَدْعُنا إِلى ضُرٍّ مَسَّهُ كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ «12»
وهنگامى كه ضررى به انسان برسد، در حالى كه به پهلو خوابيده يا نشسته و يا ايستاده است، ما را مىخواند، ولى چون ضرر را از او برطرف ساختيم، چنان به راه خود مىرود كه گويى هرگز ما را براى گرفتارى كه به وى رسيده بود، نخوانده است! اينگونه براى اسرافكاران، عملكردشان زيبا جلوه مىكند.
نکته ها
بارها خداوند از ناسپاسى انسان گِله كرده كه در هنگام اضطرار و سختى خدا را مىخواند، ولى پس از حلّ مشكل، از خدا غافل مىشود و او را فراموش مىكند.
پیام ها
1- ايمان به خداوند، در عمق روح انسان عجين شده و حوادث تلخ، عامل بيدارى اين وجدان وفطرت خداجوى اوست. «مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا»
2- آنان كه دعا و نيايش موسمى دارند، مورد انتقاد و كارشان بىارزش است.
«مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا»
3- دعا در هر حال جايز است؛ ايستاده، نشسته يا خوابيده. «لِجَنْبِهِ، قاعِداً، قائِماً»
4- نيايش خالصانه، سبب رفع گرفتارى است. دَعانا … كَشَفْنا
5- رفاه، زمينهى غفلت است. «فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَنْ لَمْ يَدْعُنا»
6- انسان، ناسپاس است. «مَرَّ كَأَنْ لَمْ يَدْعُنا»
7- آنان كه خدا را فراموش كنند، زندگى مادّى در نظرشان زيبا جلوه مىكند. «زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ»
8- فراموش كردن الطاف خداوند، نوعى اسراف است. مَرَّ … لِلْمُسْرِفِينَ
9- هر كس در رفاه، غافل و در گرفتارى دعا كند، مسرف است. مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا … فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ … زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ
10- مرفّهان، از خودراضىاند. «زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»
به نام خداوند بخشایشگر و مهربان
وای به حال هر طعنه زن عیب جوی (1).
کسی که مالی را جمع میکند و از شمردن مکرر آن لذت میبرد (2).
گمان میکند که مال او وی را برای ابد از مرگ نگه میدارد (3).
نه، چنین نیست به طور حتم در حطمهاش میافکنند (4).
و تو چه میدانی که حطمه چیست؟ (5).
آتش فروزان و خرد کننده خداست (6).
آتشی که نه تنها ظاهر جسم را میسوزاند بلکه بر باطن و جان انسان نیز نزدیک میشود (7).
آتشی که دربش به روی آنان بسته میشود (8).
در ستونهای بلند و کشیده شده (9).
تفسیر آیات
این سوره تهدید شدیدی است به کسانی که عاشق جمع مالند، و میخواهند با مال بیشتر خود بر سر و گردن مردم سوار شوند، و بر آنان کبریایی بفروشند، و به همین جهت از مردم عیبهایی میگیرند که عیب نیست و این سوره در مکه نازل شده است.
ویل لکل همزة لمزة در مجمع البیان گفته: کلمه همزه به معنای کسی است که بدون جهت بسیار به دیگران طعنه میزند و عیبجویی و خردهگیریهایی میکند که در واقع عیب نیست.
و اصل ماده همز به معنای شکستن است، و کلمه لمز نیز به معنای عیب است پس همزه و لمزه هر دو به یک معنا است.
ولی بعضی گفتهاند: بین آن دو فرقی هست، و آن این است همزه به آن کسی گویند که دنبال سر مردم عیب میگوید و خرده میگیرد، و اما لمزه کسی را گویند که پیش روی طرف خرده میگیرد - نقل از لیث.
و بعضی گفتهاند: همزه کسی را گویند که همنشین خود را با سخنان زشت آزار دهد، و لمزه آن کسی است که با چشم و سر علیه همنشین خود اشاره کند، و به اصطلاح فارسی تقلید او را در آورد.
آنگاه میگوید صیغه فعلة برای مبالغه در صفتی بنا شده که باعث میشود فعل مناسب با آن صفت از صاحب آن صفت زیاد سر بزند، و خلاصه فعل مذکور عادتش شده باشد، مثلا به مردی که زیاد زن میگیرد، میگویند، فلانی مردی نکحة است، و به کسی که زیاد میخندد، میگوید فلانی ضحکة است همزه و لمزة هم از همین باب است.
پس معنای آیه این است که: وای بر هر کسی که بسیار مردم را عیبگویی و غیبت میکند.
البته این دو کلمه به معانی دیگری نیز تفسیر شده، و در نتیجه آیه را هم به معانی مختلفی معنا کردهاند.
الذی جمع مالا و عدده، یحسب ان ماله اخلده این آیه، همزه و لمزه را بیان میکند، و اگر کلمه مالا را نکره آورد به منظور تحقیر و ناچیز معرفی کردن مال دنیا بوده،